آقای مدیر کل پکرتر از قبل، تا گوشی را گذاشت، تلفن زنگ خورد. قبل از این که پسر مدیر کل حرفی بزند، مدیر کل گفت:”قربون شکل ماهت برم، درد و بلات بخوره تو سر بابا، بدو برو خونه، آبروی بابا رو از سر چوبلباسی بردار بیا” پسر اقای مدیر گفت:”منظورتون چیه؟ آبروی شما سر چوبلباسی چی کار می کنه؟” مدیر کل گفت:”حواس برام نذاشتن که. منظورم اینه که شلوارم رو از سر جالباسی بردار بیار که دارم دیوونه میشم. اگه کسی بفهمه با زیرشلواری اومدم اداره، آبروی چندین و چند سالهم میره”. پسر آقای مدیر کل از تعجب شاخ درآورد. البته چون آقای مدیر کل این ور خط بود، شاخش را ندید.
کتاب اوضاع قاراشمیش می شود
موجود در انبار
نقد و بررسی اجمالی
نمایش ادامه مطلب
برچسب: داستان کودک نوجوان
مشخصات کلی
| سایر مشخصات | ||||||||||||||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
||||||||||||||||||||
نظرات کاربران
با ثبت دیدگاه موافقت خود را با قوانین انتشار نظرات در سایت اعلام می کنم.
نظر خود را در مورد این محصول بنویسید ...
افزودن دیدگاه

دیدگاهها0
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.